تقدیم به عشقم مهسا

دخترى از جنس دریا

تقدیم به عشقم مهسا

دخترى از جنس دریا

مهسا ى من

من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه می دهم که از من عاشق تر باشد و از من برای تو مهربان تر.من تو را به کسی هدیه می دهم که صدای تو را از هزار فرسخ راه دور: در خشم، در مهربانی، در دلتنگی، در هزار همهمه ی دنیا، یکه و تنها بشناسد.

من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه می دهم که راز آفتابگردان و تمام سخاوت های عاشقانه این دل معصوم را بداند؛ و ترنم دلپذیر هر آهنگ، هر نجوای کوچک برایش یک خاطره مشترک باشد.

او باید از رنگین کمان چشمان تو تشخیص بدهد که امروز هوای دلت آفتابی است؛ یا آن دلی که من برایش می میرم سرد و بارانی است.

ای بهانه ی زنده بودنم؛ من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه می دهم که قلبش بعد از هزار بار دیدن تو، باز هم به دیوانگی و بی پروایی اولین نگاه من بتپد. همان طور عاشق، همان طور مبهوت...

با آن وقار بی مثال آیا کسی پیدا خواهد شد؟!

از من عاشق تر و از من برای تو مهربان تر!

تو را سخاوتمندانه با دنیایی حسرت خواهم بخشید؛ و او را که از من عاشق تر است هزار بار خواهم بوسید...

یک بار دیگر بگذار بی ادعا اقرار کنم که دلم برایت تنگ میشود. وقتی دوری از من، به آرزوهای خفته ام می اندیشم، به فرسنگها فاصله بین من و تو، به آینده و امروز... باز کن پنجره را... خواهی دید که پرنده، آسمان بارانی را میفهمد

مهسا عشق من تولدت مبارک

مهسا ببین چقدر دوستت دارم که حتى تاریخ تولد تو را به ماه  قمرى میدانم
۲۹ سال پیش ۲۳ شعبان ۱۴۰۰ قمرى تو به دنیا آمدى به سال قمرى امروز سى امین سالروز تولد توست اما به تاریخ میلادى ۲۰ سپتامبر ۱۹۸۰ و به تاریخ شمسى ۲۹ شهریور ۱۳۵۹ تو ۲۹ سال میشى
مهسا حسینى عشق من تولدت مبارک


تو چشم تو یه حسه آتش به قلب من زده

                      خوبی اون نگاهتو به هر غریبه ای نده


صداقت تو مثل موج! چشمای تو یه همزبون


                     فقط برای من بمون مثل یه یار مهربون


از مهربونیات می گم که پر شده تو خون من


                    ازاسمی که صداقتش ریشه زده تو جون من


از بی وفاییات می گم که پر شده توی چشام


                   تو ذهن من فقط تویی حتی اگر خودم نخوام


حس عجیب چشم تو همیشه سو سو می زنه


                     غربت اون نگاه تو مثل خود خود منه


چقدر سخته هر لحظه با تو بودن اما از تو دور بودن ... جان



تولدت مبارک    

منو تنها نزار ....  جان من فقط و فقط تو را دوستت دارم

دوست دارم

سخت تنهاییم



تو تنهایی
و من صد بار تنهاتر
تو میدانی که من جز با تو
با هر کس که باشم...باز تنهاییم
تو میدانی که این بغض فرو خورده
به جز بر شانه های استوارت
جای دیگر وا نخواهد شد
و میدانی که من یک عمر چشمانم به در بوده است....
دلم امروز میخواهد
که این را هم بدانی که......
دگر تاب و توانم نیست
ببین سردی زمستان دستانم را خجل کرده
و حتی اشک هم دیگر...
تسلی بخش غمها نیست
بیا که دیگر از دست خیالت هم گریزانم
بیا که سخت تنهاییم