امروز هفت مین سالگرد عاشق شدن من هست من هفت سال پیش در چنین روزى عاشق دخترى به نام مهسا شدم.کنار دریا.مهسا دخترى از جنس دریا بود مثل دریا با عظمت بود مثل دریا با شکوه بود
یاد داری :
بارها گفته بودی از دام دوستی کی کنم فکر جدایی ؟
گفته بودی نیست پایان دوستی ما ، تا خدا دارد خدایی !
گفتم از این ترس دارم، کز محبت رو پوشی ، ساغر دوستی ننوشم
از دلت مهرم زدایی
خندهء مستانهای کردی و در چشمم نگه کردی و گفتی :
کم گو از بی وفایی و جدایی !
حال این منم تنها اسیر درد هجران
حال این منم بیگانه زهر آشنایی