تقدیم به عشقم مهسا
دخترى از جنس دریاتقدیم به عشقم مهسا
دخترى از جنس دریامهسا دخترى از جنس دریا
چیستی تو؟
کیستی تو؟
هنوز هم در جادوی نگاه های تو مانده ام
نمی دانم چرا جادو شده ام
نمی دانم این اسارت چیست
تو ساحر بی کینه ای هستی که تنها مرا در این همه بودن باور
کردی
من دوباره در این باور طلسم شده ام
خدایا به همین زودی مرا فراموش کردی
من که با نام تو آغاز کردم
پس حالا که تو را می خواهم
کجایی...
کاش با حرف هایت عاشق نمی شدم
کاش با نگاهت دیوانه نمی شدم
و یا در میان آن همه محبت مجنون بیابان گرد صحرای باورت
نمی شدم
کاش تو را با هر چه که از من داشتی فراموش می کردم
اما این را هم نمی توانم
من مانده ام
تنهای تنها
هیچ کس نمی فهمد چه می گوییم
چرا می گوییم
برای چه می نویسم
چرا شب ها عاشق می شوم
کجایید آنهایی که دایه ی بودن در کنارم را دارید
کجایی آن هایی که سنگ باور سنگینتان را به سینه می زنید
من حالا شما را می خواهم
شما را به هر چه دارید قسم که مرا در این بی کسی تنها وا
مگذارید
شما را به خدایی که در وجودش روحی از خویش نهاده مرا تنها
وا مگذارید
شما را به هر چه در عالم عاشق می شود مرا تنها نگذارید
تنها نگذارید
که من تنها ترین مردم...
